سفر اخیر نخستوزیر قطر به تهران، یک بار دیگر بر نقش بیبدیل این کشور در میانجیگری بین ایران و آمریکا تأکید کرد. برند “میانجیگری قطر” در منطقه به خوبی شناخته شده است و این سفر، نشان از اهمیت این نقش در حل بحرانهای منطقهای دارد.
به گزارش دنیای برند به نقل از نور نیوز، اولین میزبانی سیدعباس عراقچی در نخستین روزهای مسئولیت خود در وزارت امور خارجه از «محمد بنعبدالرحمن آلثانی» نخستوزیر و وزیر خارجه قطر بود. آلثانی که در راس هیاتی دیپلماتیک به تهران سفر کرده است، ابتدا با سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه و سپس با مسعود پزشکیان رئیسجمهور ایران دیدار و گفتوگو کرد. سفر وی در یکی از خاصترین برهههای زمانی منطقه انجام شد و از یک سو به دلیل نقشآفرینی میانجیگرانه قطر و از سوی دیگر به دلیل گمانههایی که از این سفر در حال انتشار است؛ اهمیت ویژه یافت.
چرا «قطر» مهم است؟
قطر برای میانجیگری مناقشات ایران و آمریکا سالها در تکاپو بوده و نتیجه این تلاشها هم در چند پرونده مشخص و اخیر خود را نشان داده است. دوحه به دو دلیل مشخص در این زمینه تلاش میکند، دلیل نخست ریشه در یک نگرانی و دلیل دوم در بستر یک بلندپروازی صورت میگیرد. نگرانی دوحه از این روست که یکی از بزرگترین پایگاههای هوایی ارتش آمریکا را در خود جای داده است و هرگونه تنش در منطقه میتواند این پایگاه و به دنبال آن خاک قطر را ناامن سازد. از این رو شیخنشین خلیجفارس از درپی کاستن از این نگرانی به هرگونه تحرکی دست میزند.
روی دیگر سکه این تلاشها، به اهداف و برنامههای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در قطر باز میگردد و دوحه تلاش میکند خود را به عنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقه و چه بسا مهمترین بازیگر منطقه و در یک چارچوب خاصی تعریف کند؛ چارچوبی که یک سمت آن به عنوان شریک غیرناتویی آمریکا تعریف شود و در سوی دیگر با ایران شراکت استراتژیک دارد، از یک سو با اسرائیل مراودات سیاسی و اقتصادی داشته و از سوی دیگر مهمترین حامی مالی و سیاسی گروه حماس شناخته میشود.
میانهگیری در میانه مناقشات تهران-واشنگتن در طول سالهای گذشته دوحه را هم مانند مسقط (عمان) به یکی پایتختهای مورد اعتماد تهران تبدیل کرده است. قطر پیامبر پیامها و پسغامهای بسیاری درباره موضوعات مختلف، از تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی، تا آزادی پولهای بلوکه شده ایران در کره، از میانجیگیری در تنشهایی چون خروج رئیس جمهور سابق آمریکا از برجام تا پاسخ تهران به ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی بوده است و همین بر اهمیت این همسایه ایران میافزاید.
چرا «سفر» نخست وزیر قطر مهم است؟
موفقیت در شماری از پروندههای مناقشه میان ایران و آمریکا و کاهش سطح تنش در منطقه، سفر مقامات قطری به ایران را مهم جلوه میداد، شرایط منطقه در ماهها و هفتههای اخیر اما بر میزان این اهمیت افزوده و گمانهزنیها درباره حضور آلثانی به عنوان سومین شخصیت مهم قطر در تهران را افزایش داده است. شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی صبح روزی راهی تهران شد که شب آن، یکی از مهمترین تلاشهای قطر برای برقراری آتشبس در جنگ غزه با سد زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی مواجه شده و مذاکرات صلح در قاهره مصر بدون دستاورد خاصی به پایان رسیده بود. مذاکراتی که قطر، آمریکا و مصر سه ضلع آن هستند اما برای رسیدن به نتیجه مشخص راه دشواری در پیش دارند و شکست این مذاکرات یعنی تسریع و تشدید تنشها در منطقه. تنشی که دوحه قطعا از آن به دلایل اشاره شده در بالا، گریزان است.
جمهوری اسلامی ایران گرچه بر قطعی بودن پاسخ به ترور شهید اسماعیل هنیه رئیسدفتر سیاسی حماس که اسرائیل وی را در تهران هدف قرار داد، تاکید دارد اما تدبیر به کار گرفته شده از سوی تهران در پاسخ به این اقدام سبب شده است که تحلیلگران این تاخیر هوشمندانه را به مذاکرات و نتیجه آن مرتبط بدانند. از این رو بخشی از گمانهزنیها درباره سفر آلثانی به تهران در حوالی این برداشت و ادعا مطرح می شود که ممکن است، پاسخ تهران به ترور هنیه تحت تاثیر مذاکرات صلح، یا انجام نشود یا در نحوه و جزییات زمانی آن تغییراتی به وجود آید. در سایه چنین برداشتی است که شماری از رسانهها در تحلیلهای خود، نگرانی قطر از شکست مذاکرات آتشبس و آغاز پاسخ ایران به نقض حاکمیت ملی خود از سوی اسرائیل را مهمترین عامل حضور نخستوزیر این کشور در تهران میدانند.
همزمانی حضور نماینده قطر در مذاکرات صلح قاهره و «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا و یکی از مذاکرهکنندگان سابق در پرونده هستهای ایران، این گمانه را نیز تقویت کرده که تنها نگرانِ افزایش تنش در منطقه، قطر نیست و کاخ سفید هم در پی کاستن از بحران است. گرچه این پیگیری آتشبس از سوی آمریکا با توجه به شواهد میدانی از کمکهای مالی و تسلیحاتی به اسرائیل، ظاهری و با اهداف داخلی در آستانه انتخابات است اما آنچه تقلای کاخ سفید در ایجاد صلح در منطقه را عجیبتر میکند، نوع کنشگری در موضوع واکنش ایران به ترور مهمانش است. پیامهای آمریکا به ایران درحالی در رفت و برگشت است که اساس بحران به وجود آمده در منطقه ماجراجویی اسرائیل بوده و از این منظر پاسخگو و مسئول اصلی شرایط موجود نه تهران که تلآویو است و دعوت از تهران برای خوشیتنداری در پاسخ مشروع و قانونی به نقض تمامیت ارضی خود، چندان منطقی به نظر نمیرسد.
ارزیابی سه گمانه از سه پاسخ محتمل ایران به سه درخواست
سه گمانه محتمل درباره دلایل حضور آلثانی در ایران قابل بررسی است؛ گمانه اول ناظر بر نگرانیهای اشاره شده قطر درباره آینده مذاکرات آتشبس در غزه است. موضوعی که به عراقچی در پاسخ به آن تاکید کرده است: «ایران از هرگونه توافقی که دوستانش در مقاومت فلسطین و حماس بپذیرند، حمایت خواهد کرد». تکلیف ایران در قبال موضوع آتشبس روشن است اما این به معنای گذشتن از حق پاسخ خود به اسرائیل قابل تفسیر نیست.
گمانه دوم در چارچوب روابط تهران-واشنگتن و پروندههای باز، نیمهباز و بسته این روابط است. قطر در تلاش است تا مانند گذشته، بستری را برای گفتوگوهای مقامات ایران و آمریکا فراهم کند اما این مهم هم نیازمند نگاه تازه به مفهوم گفتوگو و ارزیابی گذشته و هم منفعتسنجی آینده است.
واقعیت امروز منطقه، نظام بینالملل، ایران و آمریکا حکایت از آن دارد که پیششرطهای نشستن دوباره مقامات دو کشور پشت یک میز و آغاز هر گفتوگویی در سال ۱۴۰۳ به مراتب سختتر از این نشستن در سال ۹۴ است و دقیقا به همین دلیل است که وزیر امور خارجه ایران تاکید دارد موضوع برجام از دستور کار ایران خارج است و اگر زمانی تصمیم بر مذاکره باشد باید فصل تازهای از این کتاب گشوده شود.
در نهایت گمانه سوم و نزدیک به خبر را میتوان در مختصات روابط دو کشور ایران و قطر تحلیل کرد. صادرات ایران به قطر در ۳ ماهه اول سال ۱۴۰۳ حدود ۳۰ میلیون دلار بوده و رشد ۱۶ درصدی را نسبت به مدت مشابه سال گذشته تجربه کرده اما این ارقام در برابر ظرفیت تولید ایران و نیاز قطر بسیار محدود و نیازمند ارتقای پرشتاب است. ایران میتواند شریک تجاری قابل اعتمادی برای دوحه باشد و قطعا جزییات و نحوه تثبیت این شراکت اقتصادی در کنار موضوعات سیاسی و دپیپلماتیک اشاره شده از محورهای مهم گفتوگوها در تهران و مورد تاکید ایران هم بوده است.