کافه به تنهائی آجر و سیمان و آهن است، اما آنچه برای این مکانها مفهومی انسانی ایجاد میکند این است که کافهها جائی هستند که ما حرفزدن باهم را تمرین میکنیم.
به گزارش پایگاه خبری دنیای برند به نقل از تهران رسانه ؛ کافهها، نه محلهائی فانتزی بلکه مکانهائی برای رشد انسانیت هستند.
کافه به تنهائی آجر و سیمان و آهن است اما آنچه برای این مکانها مفهومی انسانی ایجاد میکند این است که کافهها جائی هستند که ما حرفزدن باهم را تمرین میکنیم.
احسان میرابزاده، نویسندهی فرهنگی و فعال گردشگری دربارهی کافه و کافهنشینی معتقد است: «چه در جهان و چه در ایران، کافهنشینی در درجهی نخست از یک نیاز به تفریح و همنشینی سرچشمه میگیرد یعنی دیدارهای صمیمانه و دوستانه یا حتی خانوادگی و یا دیدارهای کاری و یا پاتوقی میان محلکار و خانه، برای رفع خستگیهای روزانه.»
این فعال فرهنگی معتقد است: «کافهها فضای تنفس شهروندان و پناهگاهی برای دوری از استرسهای روزانه هستند و لازم است این نیاز دیده شود و باور شود.» او ادامه میدهد: «هرچه برجها بلندتر میشوند و خانهها کوچکتر و ترافیک بیشتر و کار و زندگی ما شهریتر، نتیجه آن میشود که نیاز ما به معاشرت، روزافزون میشود و چون فضاهای عمومی شهر برای معاشرت، متنوع نیست معاشرت شهروندان به کافهنشینی محدود میشود.»
وی تصریح دارد: «انعطافپذیری در برداشت از مفهوم و کاربرد «کافه» میتواند این ظرفیت اجتماعی و فرهنگی را به نفع جامعه فعال کند. بگذریم که در سالهای اخیر کافهّها چه تاثیری در رشد کارآفرینی و خلاقیت داشتهاند و چه تحولی در سرمایهگذاری در بخش خدمات و کارآفرینی و اشتغال جوانان ایجاد کردهاند و چقدر فضای شهر را تلطیف و انسانی کردهاند.»
وی باتوجه به علاقمندی کافهها به فعالیتهای فرهنگی و هنری و حتی رویدادهای آئینی و سنتی معتقد است: «باید بگویم که هر رویداد شخصی، اجتماعی، فرهنگی و آئینی با کافه و کافهنشینی میتواند نسبت برقرار کند. کافهنشینی به هیچوجه نه یک امر فانتزی یا متعلق به قشری خاص، بلکه برآمده از نیاز شهر و شهروندان امروز است و کارکرد اجتماعی و حتی محلهمحور دارد.» وی که طراحی کانسپت کافهسینما را در کارنامهی ایدهپردازیهای فرهنگی و هنری خود دارد، نگاهی انسانی به کافه و کافهنشینی دارد.
او معتقد است: «کافه به تنهائی آجر و سیمان و آهن است اما آنچه برای این مکانها مفهومی انسانی ایجاد میکند این است که کافه مکانی برای گفتگوست و حواس ما را درگیر میکند.» احسان میرابزاده تصریحمیکند: «بنده کافهها را مکانهائی برای رشد انسانیت میدانم. میپرسید چرا؟ چون کافهها جائی هستند که ما حرفزدن باهم را تمرین میکنیم؛ منظورم چیزی فراتر از سینما و تئاتر و کنسرت است که به نظرم مقصد هستند و در این مقاصد بیش از آنکه گفتگو کنیم، کنار هم مینشینیم و به صحنه نگاه میکنیم هرچند که زمینهی حرفزدن را به ما میدهند اما کافهها چیز دیگری هستند.» او خاطرنشان کرد: «کافهها فرصت حرفزدن را به ما میدهند هرچند که این حرفزدنها به نتیجهی خاصی هم ختم نشود. این حرفزدنهاست که مقصد کافهنشینی را «همنشینی» تعریفمیکند.
اما اینکه احساس نیاز برای حرفزدن و همنشینی چقدر متنوع و متکثر و ضروری است، خود مقولهی دیگری است.»