چه کسی مُد را میسازد! در دنیا رسانهها مُد میسازند، شبکههای مجازی، سلبریتیها، برندها، فیمسها مُد میسازند.
به گزارش پایگاه خبری دنیای برند به نقل از خبرگزاری مهر نمادها در شکل دادن به هویت فرد نقش بهسزایی دارند، خواه این نماد یک صلیب باشد و خواه سنجاقی که به بدن و یا به یک لباس ملی آویزان باشد. این نمادها معنایی را با خود حمل میکنند و در واقع معرف شخصی هستند که آنها را پوشیده است. به عنوان مثال برخی از رنگهای خاص نشانگر گرایشهای سیاسی هستند، مانند ترکیب قرمز و سیاه که نشانگر آنارشیسم است. در جوامع گذشته که یکی از مهمترین آن جوامع فئودالی است کدهای لباس از ثبات نسبی برخوردار بودند و هویت فرد پوشنده لباس را به طور نسبتا واضح آشکار میساختند گرچه بخش اعظم این ثبات با پیدایش نوگرایی از بین رفته و از قدرت لباس برای نشان دادن هویت افراد کم کرده است. اما با تمام این اوصاف ما همچنان از روی لباس در مورد شخصیت افراد قضاوت میکنیم. چنانچه فردی را ببینیم که لباس مخصوص سادومازوخیسم به تن کرده گمان میکنیم که او به چنین موضوعاتی تمایل دارد، یا هنگامی که میبینیم فردی تحت تاثیر نقاشیهای تام فنلاند است و پوششاش به لباس شخصیتهای نقاشی اوست گمان میکنیم که او هم گرایش فکری فنلاند را دارد. یا مثلا اگر رهبر ارتشی را در لباس نظامی ببینیم فرض میکنیم که آن فرد یک گروه یا حکومت نظامی را مدیریت میکند. همه این لباسها دارای ارزشهای نمادین هستند اما تولید انبوه این ارزشهای نمادین را کمرنگ میکند.
با تمام این توصیفات ما میتوانیم نمود مُد را در زندگیمان ببینیم که به زندگی ما شکل میدهد اما خیلی از نظریهپردازان همانند «مالکوم مکلارن» معتقدند که مد دیگر آن قدرت پیشین را ندارد. مد آن زمانی به اوج شکوفایی خود رسید که همه طراحان لباس خطیب و فیلسوف شدند در همان دورهای که این طراحان گمان میکردند که میتوانند همانگونه که لباسهای مردم را طراحی میکنند زندگی آنان را هم طراحی کنند و همه منتظر بودند که آنها چیزی را عرضه کنند اما آنها هرگز این کار را انجام ندادند. و حتی با اطمینان میتوان بیان کرد که مد به عنوان راهنمای زندگی عملکرد نسبتا بدی دارد و آنچه که مد ارائه میدهد چیز خاصی نیست و اهمیت زیادی در زندگی ما ندارد و هنگامی که منطق مد به هنجاری برای تشکیل هویت تبدیل میشود، تاثیر معکوس دارد، یعنی هویت را از بین میبرد.
«زیمل» یک قرن پیش به این نتیجه رسید که مد میتواند به عنوان شاخصی برای فرایند تمدن مورد استفاده قرار گیرد، زیرا آگاهی از مد نشان از خودآگاهی است، البته در مفهوم خودمحوری او معتقد بود که گسترش سریع مد نشانه افزایش پیچیدگی خودانگاره و خودهویتی است. البته در منتهی علیه مُد مسئله دیگری وجود دارد تلاش برای تشکیل هویت به طور دیالکتیکی نتیجه معکوس به بار میآورد: زوال کامل هویت. این راهی است که ما در پیش گرفتهایم، اما هنوز به مقصد نرسیدهایم.
اگر نگوییم صددرصد قطعا نود درصد بحث مُدسازی، توجه و پرداخت به ذائقهسازی است که حتی برخی از کارشناسان و منتقدان و فعالان حوزه مد و لباس ذائقهسازی را معادل مُدسازی میدانند که متاسفانه متولیان و مسئولان کشور ما از بحث ذائقهسازی غافل شدند و با رویه گرفته شده در حوزه مد و لباس، روزبهروز از این امر فاصله میگیرند. در زمینه ذائقهسازی و مُدسازی، نقطهنظرات چند تن از فعالان، تولیدکنندگان و متولیان این حوزه را پرسیده است.
مجموعه لباسی که خیلی خوب طراحی شده است باید میلیونها نفر آن را ببینند تا مُدسازی شود که متاسفانه ما در زمینه مُدسازی کاری انجام ندادیم و تمام فعالیتهایی که در حوزه مد و لباس انجام دادیم تبدیل به کارهای کوچک اقتصادی شده است که مخاطب دو یا ۳ هزارنفری دارد و توسعه پیدا نکردهمُدسازی درستی در کشور وجود ندارد
مهدی محمودی، رئیس انجمن موسسات مد و لباس کشور، در این زمینه میگوید: به اعتقاد من ذائقهسازی معادل همان مُدسازی است، مُدسازی در تمام دنیا یک روش مخصوص به خودش را دارد. باید ببینیم اول چه کسی مُد را میسازد! در دنیا رسانهها مُد میسازند، شبکههای مجازی، سلبریتیها، برندها، فیمسها مُد میسازند پس در درجه اول باید در جریان مُدسازی کار کنیم. یک مجموعه لباسی که خیلی خوب طراحی شده است باید میلیونها نفر آن را ببینند تا مُدسازی شود که متاسفانه ما در زمینه مُدسازی کاری انجام ندادیم و تمام فعالیتهایی که در حوزه مد و لباس انجام دادیم تبدیل به کارهای کوچک اقتصادی شده است که مخاطب دو یا ۳ هزارنفری دارد و توسعه پیدا نکرده است.
جریانسازی در حوزه مد و لباس نداریم
مجید افتخاری، عضو هیات مدیره اتحادیه پوشاک تهران و مدرس دانشگاه، در این باره میگوید: ببینید مخاطب آن محصولی که شما میگویید تا با ذائقهسازی ترویج شود را نمیخرد، بلکه به سمت دیگری میرود. در اصل موضوع این است که ما در عدالت نابرابر قرار گرفتهایم. در کشور ما طراح یعنی چه؟ طراح باید در خدمت یک برند یا سازمان یا واحد باشد یا خودش یک سازمان باشد. ما در اینجا از شخص حرف نمیزنیم. مثل اینکه تا ۲۰ سال پیش میگفتند باید خیاطها کاری کنند اما در حال حاضر میگویند طراحان باید کاری کنند. شما تصور کنید مزونی وجود دارد که ۱۰ نفر از خانمهای سلبریتی از آن خرید میکنند که هر کدام از اینها ۱۵ تا ۲۰ میلیون فالوور دارند یک جامعه به وسعت بسیار بالا را هدف قرار دادند، آن مزوندار برای این افراد لباس طراحی میکند و حتی در مواقعی هزینهای هم بابت تبلیغ به آن بازیگر پرداخت میکند، آنها در سطح جامعه لباسهای مختلف مزونها را میپوشند و آن مد در جامعه ترویج میشود.
او ادامه میدهد: البته زمانی که میگویم سازمان یا ارگانی باید در این زمینه ورود پیدا کند منظورم همان متولیان و مسئولان هستند نه اینکه یک طراح یا تولیدکننده زیرا یک طراح هرچقدر طرحهای خوب و مناسب و قابل عرضه داشته باشد، نمیتواند در بازار تاثیر بگذارد. این سازمانها و برندها هستند که تاثیرگذارند. اما باید این را بگویم که در کشور ما در حوزه مد و لباس مزوندارها هستند که سطح سلایق مردم را تعیین میکنند و مزونها بدون هیچگونه نظارت، جوابگویی، پرداخت بیمه و عوارض و مالیات که در تمام دنیا مصادیق شغل سیاه است و جرم و زندانی دارد، در خانهها فعالیت میکنند. یعنی جایی که اصناف جوابگوی نیاز مردم نیستند در خانهها یا مزونها آن پروسه انجام میشود. ما هیچگونه جریانسازی درست و مناسب در حوزه مد و لباس نداریم.
در کشور ما در حوزه مد و لباس مزوندارها هستند که سطح سلایق مردم را تعیین میکنند و مزونها بدون هیچگونه نظارت، جوابگویی، پرداخت بیمه و عوارض و مالیات که در تمام دنیا مصادیق شغل سیاه است و جرم و زندانی دارد، در خانهها فعالیت میکنند.هویت ایرانی؛ مُد ایرانی اما نداریم
مینو پدرام، طراح و فعال در حوزه مد و لباس، درباره ذائقهسازی در حوزه پوشاک بیان میکند: یکی از اهداف مهم در حوزه مد و لباس منطبق کردن مُد روز و انطباق آن با ذائقه ایرانی است تا به عنوان مُد ایرانی در جامعه مورد اقبال قرار گیرد. اگر این مسئله با فعالیتهای کارشناسانه به مرحله اجرا و عمل برسد تا حد زیادی میتوان طبقه متوسط و ضعیف و حتی طبقه بالا را پوشش داد. البته از طرفی دیگر هم بگوییم که این نوع کارها و فعالیتها در حوزه مد و لباس بسیار نو و جدید است وجود ضعفها طبیعی است، اما هر چقدر جلوتر میرویم نقطهضعفها کمتر میشود، قطعا یکی از نقاط ضعف در حوزه مد و لباس «ذائقهسازی» است که ما خیلی کم شاهد آن هستیم.
پدرام در ادامه میگوید: دو مسئله در این مورد وجود دارد یکی اینکه طراح برند خاصی را با نام خودش دارد که با خلاقیت و ایدهپردازی سبک و سیاق خاص را به مخاطب معرفی میکند و به اعتقاد من مخاطبان محدودی دارد که سبک خاصی را در پوشش میپسندند، (البته لزوما سبک فانتزی و آوانگارد هم مدنظرم نیست) اما اگر بحث تولید انبوه در بازار مدنظر قرار بگیرد که محصولات برای عموم طراحی و تولید شوند و چون عمومیت پیدا میکند کمی خلاقیت در طراحی پایین میآید اما نه اینکه کاملا حذف شود، قطعا ذائقهشناسی باید وجود داشته باشد اما با خلاقیت و نوآوری همراه باشد. ما اصطلاحی داریم که طراح باید حدس بازار را بزند و پیشبینی کند که برای فصل بعد چه چیزهایی مد شود و تغییردهنده نیاز بازار شود که نیازمند این است طراح از مد روز دنیا مطلع باشد، بعد ذائقه بازار داخل را در رنجهای مختلف (از لحاظ طبقاتی، منطقه و…) بررسی کند و با خلاقیت و پیشبینی طرحهایی را خلق کند تا مردم آن را دوست داشته باشند و از آن استقبال کنند همچنین آن پوشاک هویت فرهنگی مد ایرانی هم برای مخاطب به ارمغان بیاورد.
ذائقهسازی سخت است
مینا کنی، تولیدکننده با سابقه، طراح و داور جشنواره بینالملی مد و لباس فجر درباره ذائقهشناسی در حوزه مد و لباس میگوید: به اعتقاد من ذائقه مخاطب را طراح شکل میدهد و او در این زمینه دانش و علم این حوزه را باید به خوبی فرا گرفته شود. البته برخی از مردم هم هر کاری کنیم ذائقهشان تغییری نمیکند و تمایلات و انتخابهای خودشان را در این زمینه دارند که معمولا همان برندها و ترند جهانی است.