داستان برند Brand Story

داستان برند Brand Story

داستان برند Brand Story چیست؟

حقیقت سخت این است: داستان ها به اشتراک گذاشته می شوند زیرا مخاطبان آنها را جالب می دانند ، نه به این دلیل که به یک برند تعلق دارند. و احتمالاً ، بزرگترین چالش یک برند این است که چگونه توجه ، زمان و جذابیت مخاطبان پراکنده امروز را جلب کنیم.

پایگاه خبری دنیای برند، مهمتر از همه ، به نظر من ، داستان برند باید دارای سه عامل اصلی باشد: ارتباط ، حقیقت و معنی. و باید همیشه مردم محور باشد نه محصول گرا.

iStock 000058743544 Double Smaller 300x200 - داستان برند Brand Story

یک روایت تجاری با معنای وسیع برای جامعه ، برخورد بین هدف تجاری و بینش انسانی را تحقق می بخشد. هنگامی که حقیقت نام تجاری از طریق داستانهای مرتبط و معنادار با حقیقت مردم هماهنگ است ، ارزش ایجاد می کند.

بنابراین برندها باید مسیر روایت های معنادار را انتخاب کنند ، جایی که داستان هایی که بر اساس حقیقت و برای افراد واقعی ساخته شده است ، اثبات شده است که بسیار خوب کار می کنند. انتخابی که به طور مستقیم با هدف تجاری ، حرف و نقش آن در جهان و آنچه در ارتباط است و برای مخاطبان ارتباط دارد ، ارتباط دارد

بسیاری از مردم فکر می کنند که داستان برند Brand Story تاریخچه برند آنها است یا چیزی که در یک جلسه بازاریابی کار می کردید. آنها کاملا اشتباه نیستند این می تواند بخش مهمی از داستان برند شما باشد. در واقع، با این حال، داستان برند شما باید چیزی بسیار وسیع تر باشد.

داستان برند Brand Story یک روایت منسجم است که تمام حقیقت‌ها، اتفاقات، تاریخچه و احساساتی را که توسط برند شما به وجود آمده است، در بر می‌گیرد.

بر خلاف تبلیغات سنتی، که در مورد نشان دادن و صحبت کردن در مورد برند شما، داستان باید واکنش احساسی را الهام ببخشد. چیزهایی که بر برند شما تاثیر می گذارند عبارتند از محصول، قیمت، تاریخ، کیفیت، بازاریابی، تجربه در فروشگاه، هدف، ارزش، محل، و مهمترین چیز، آنچه که دیگران در مورد شما می گویند.

داستان یک تصویر کامل از واقعیت ها، احساسات و تفاسیر است، که حتی بخشی از داستانتان به شما گفته نمی شود.

برعکس تبلیغات سنتی، که در مورد برند شما آگاهی‌رسانی می‌کند و برند شما را به نمایش درمی‌آورد؛ داستان برند بایستی یک واکنش احساسی را به مخاطب الهام ببخشد.

داستان برند Brand Story شما باید احساسات مخاطب را برانگیخته در ذهن وی ماندگار شود.

داستان برند Brand Story را با متون تبلیغاتی اشتباه نگیرید.

داستان برند Brand Story باید به گونه‌ای باشد که مخاطب بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کرده و هیچ شک و شبهه‌ای باقی نماند. در صورتی که در بیشتر اوقات محتواهایی که صرفاً به هدف تبلیغات تولید شده‌اند، این ویژگی را ندارند.

در نهایت می‌توان گفت اگر داستان برند Brand Story شما خلاقانه بوده، بر سر زبان‌ها بیفتد و برای مخاطبان باورپذیر باشد، نشان دهنده‌ی موفقیت شما در خلق آن داستان برند است.

برخی از مواردی که می‌تواند داستان برند شما را تشکیل دهد:

  • تاریخچه برند شما (از کجا شروع کردید؟ چگونه شروع کردید؟ چه مصیبت‌هایی سر راهتان بود؟ و…)
  • محصول‌تان چیست؟ چه بود؟ چه تغییراتی کرد؟ واکنش اولیه مردم نسبت به محصولتان چه بود؟ شما چه کردید؟ (مثلا می‌توانید چند رمز و راز را نیز درباره این که اصلا چه شد که تصمیم گرفتید فلان محصول را تولید و معرفی کنید، بگویید)
  • بازاریابی‌تان چگونه بود؟ چه چالش‌هایی داشتید؟ چگونه به این موقعیت رسیدید؟
  • می‌توانید در مورد اتفاقاتی که در داخل شرکت‌تان و بین اعضا می‌افتد صحبت کنید.
  • در مورد خودتان بگویید! مثلا کجا درس خواندید؟ از چه زمانی تصمیم گرفتید که این شرکت را تاسیس کنید؟ واکنش دوستان و آشنایان‌تان چه بود؟…

 ویژگی داستان برند Brand Story:

در کنار محتوای منتشرشده توسط شما، داستان برند موارد زیر را هم شامل می‌شود:

  • ارزش‌های اصلی شما
  • پیام متفاوت بودن شما
  • تجربه‌ای که مشتریان از استفاده کردن از محصولات یا خدمات شما دارند
  • دیدگاه‌های آنلاین مشتریان در مورد محصولات یا خدمات شما
  • روش برخورد کارمندان‌تان با مشتریان
  • اینکه کارمندان شما در مواجهه با مردم چگونه در مورد شرکت‌تان صحبت می‌کنند
  • اشاره به برند شما در رسانه

 

معرفی کتاب داستان سرایی برند

داستان برند مجتمع فنی تهران

زندگی و روزگار دکتر سعید سعادت امروز در آستانه ۵۷ سالگی فرصتی پیش آمده تا با ورق زدن برگه های زندگی گذشته و ترسیم اهداف آینده، نکاتی را که موجب موفقیت شغلی ام شده بیان نمایم باشد تا این تجارب چراغ راه جوانان مرز و بوم کشور عزیزم گردد. خوشحالم که جاده زندگی من، مسیری است که بهروزی دیگران و خودم را به ارمغان دارد و با تدبیری که در کیفیت مداری راه اندیشیده بودم سبب گردید تا هزاران هزار نهال جویای کار رشد کنند و سبزی و تنومند شدن آنها در کار و مسیر راه موجب سبزی روح و آرامش من گردد. با توجه به اینکه کیفیت و مشتری مداری و تکریم ارباب رجوع راز بقاء سازمان است، جالب است بدانید بسیاری از پدران و مادران هنرجویان فعلی مجتمع، روزگاری از دانشجویان من بوده اند و این حس اعتماد و اعتباری که در طول سالها کسب وکار بدست آورده ام سبب شد تا با انرژی و سرعت بیشتری در خلق آموزشهای متمایز و جدید قدم بردارم چرا که معتقدم کار امروز چهارچوب فردا را می سازد. هرگز از تاریکی های راه ناامید نشدم، بلکه با تلاش و پشتکار مضاعف شمعی فرا روی زندگی خودم و هموطنانم افروختم، چراکه به قول اندیشمندی تاریک ترین لحظه ها می تواند بذر روشن ترین فرداها را در خود داشته باشد. سی سال خدمت صادقانه، با تمام توان،عشق با انرژی و نگاه مثبت، امروز مرا در جایگاهی گذاشته است که به آن افتخار می کنم. من در بهار۱۳۳۲ و در ماه عطر نرگس شیراز، اردیبهشت ماه در شهر قم پا به عرصه هستی گذاشتم و هنوز کودکی بیش نبودم که به تهران برای ادامه زندگی نقل مکان کردیم، اصلیت خانواده ما به رشت بر می گردد . من پنجمین فرزند خانواده پر جمعیت خاندان سعادت هستم و ما ۸ خواهر و برادر هستیم. مادرم خانه دار و زنی بسیار مهربان و پر تلاش بود و پدرم فرهنگی و جزء مردان خانواده دوست و متعهد به شمار می آمد. من در میان خواهر و برادرانم، در یک جمع بسیار صمیمی و با آرامش بزرگ شدم. از همان کودکی علاقه زیادی به کتاب و مطالعه داشتم و نمراتی که در مدرسه می¬گرفتم بسیار خوب بود، علاوه بر عشقی که خودم به درس خواندن نشان می دادم پدرم نیز همیشه ما را به فراگیری علوم مختلف و داشتن تخصص تشویق می کرد. بنابراین رویکرد خانواده ما همواره تحصیل علم بود. طوری که با تشویق های پدر و مادرم، تمام خواهر و برادران من در حال حاضر دارای تحصیلات عالیه می باشند. از همان دوران ابتدایی کار می کردم و این کار و تلاش در هیچیک از مراحل زندگی ام کمرنگ نشد. دوست داشتم حداقل پول تو جیبی ام را خودم در بیاورم و این عشق کارکردن به افزایش اعتماد به نفس و حس استقلال طلبی در من در طول زندگی ام منجر شد. از رویاهای دوران خردسالی دو مطلب را به یاد دارم: اول اینکه بررسی و الگو برداری از زندگی اشخاص موفق خصوصاً شوهرخواهرم را بسیار دوست داشتم، شوهر خواهر من مردی بود بسیار بافضیلت و مهربان ویادم می آید در مراسمی که به علت فوت پدرشان برگزار شده بود، تاج گلهای بزرگی از طرف موسسات خیریه آمده بود که هیچ کدام از ما تا آن زمان نمی¬دانستیم که ایشان چه کمکهای بزرگی به دیگران کرده بودند و این مطلب همیشه برای من جالب بود. دومین آرزوی کودکیم این بود که وقتی بزرگ شدم رئیس دانشگاه شوم…. دوره دبستان و دبیرستان را در تهران و در مدارس شرافت و فلسفی و در مناطق خیابان ری و خیابان ژاله با نمرات خوب گذراندم و در سال ۱۳۵۱ به عنوان دانشجوی ممتاز در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شدم: رشته متالورژی. با ورود من به دانشگاه فصل نوینی در زندگیم ورق خورد. فصلی که تا امروز آثارش ادامه پیدا کرده و هر روز برگ تازه ای به آن افزوده شده است. از آنجا که پدرم فرهنگی بود علاقه به تدریس در وجودم ریشه داشت. به علاوه برای تامین هزینه های دانشگاه می¬بایست کاری انجام می¬دادم. از آنجا که شاگرد درس خوانی بودم و در انتقال مطالب مهارت داشتم به راحتی می توانستم تدریس کنم، بنابراین مشغول تدریس شدم و به طور خصوصی به آموزش فیزیک، ریاضی، زبان و دروس دیگر پرداختم. به تدریج در این کار شناخته و مطرح شدم. شاگردانم اغلب دوستان و آشنایان دیگر خود را نیز معرفی می¬کردند و روز به روز درخواست کنندگان کلاس خصوصی من بیشتر می شد، به طوریکه در دانشگاه به “آژانس کلاس خصوصی” معروف شده بودم. تا سال ۵۴ من به همین روش مشغول به کار بودم و از این راه درآمد خوبی کسب کردم. دیگر تعداد شاگردانم بسیار زیاد شده بودند و فاصله مکانی و زمانی که بابت رفت و آمد من صرف می شد به صرفه نبود، از آنجائیکه به قول آنتونی رابینز هر مشکلی در دنیا با دو پرسش چرا و چگونه حل خواهد شد، با یکی از دوستان نزدیکم به مشورت پرداختم و چون اساس موفقیت، آمادگی پذیرش تغییر و انعطاف است تصمیم گرفتیم به اتفاق، در یک مکان شخصی به تدریس ادامه دهیم. یک اتاق کوچک از یک شرکت را در خیابان سپه اجاره کردم و موسسه آموزشی با فضای محدود و تک پرسنلی را با مدیریت و تدریس خودم تاسیس کردم. تمام سعی و تلاشم بر این بود تا با قناعت برای توسعه فعالیتهایم پس انداز کنم. به این ترتیب بعد از مدتی توانستم یک طبقه آپارتمان اجاره کنم و فعالیت خود را توسعه دهم. با گسترش کلاسها، بر تعداد متقاضیانم نیز افزوده می شد بطوری که بعد از مدتی، دیگر یک طبقه هم جوابگوی نیازهای مراجعه کنندگان نبود، به علاوه دیگر خودم به تنهایی قادر به تدریس نبودم و چون تنها راه منطقی برخورد با وقت، مصرف صحیح آن است، بنابراین یک ساختمان دو طبقه اجاره کردیم و به همین ترتیب در مراحل مختلف کار را گسترش دادیم. پس از مدتی دوست و شریکم به آمریکا مهاجرت کرد و من تنها شدم. در همان زمان به سراغ یکی از دوستان همدوره ای ام در دانشگاه، مهندس سعید خرازی زاده، رفتم و به او پیشنهاد دادم تا در ادامه راه با من همسفر شود که خوشبختانه ایشان نیز موافقت کرد و از آن زمان به بعد همچنان دوستی و شراکت بین ما برقرار است و رمز این ارتباط موثر تنها صداقت، اعتماد ، احترام وهمدلی است که در این سی سال همچنان با ما بوده است. … سال ۱۳۵۴ بود. من در تدریس تجربه های خوبی کسب کرده بودم و در پیاده سازی و اجرای دوره های آموزشی خود را محک زده بودم به علاوه به دنبال این بودم که یک نوآوری و کار جدید در عرصه تدریس خلق کنم. در همه سالهای گذشته بیشتر وقت من به آموزش دروس پایه اختصاص داده شده بود، اما این مرا راضی نکرد و این موضوع فکر مرا به خود مشغول کرده بود. ماهها به این موضوع می اندیشیدم که در عرصه آموزش چگونه می توان کار نوینی انجام داد؟ چگونه می توان یک مقطع یا یک سرفصل جدید ارائه داد؟ چطور می توانم شاگردان بیشتری جذب کنم و… تا اینکه به ذهنم خطور کرد دانشجویان مقطع کاردانی را برای ورود به دوره کارشناسی آماده کنم. تاسیس کلاس های آمادگی کنکور کاردانی به کارشناسی برای علاقمندان ورود به مقاطع بالاتر ایده جدیدی بود که تا آن زمان وجود نداشت!!! پی گیری و مطالعه زیادی انجام دادم. این ایده را بارها و بارها مرور کردم و ملزومات و ابزار و شیوه های انجام آنرا بررسی کردم. سپس با سایر همکارانم سرفصل ها را تدوین و برنامه ریزی کردیم و با اتکاء به خدای متعال بود که توانستیم تدریس در این مقطع را آغاز نمائیم. به قول کن کیز “یک سفر هزار مایلی با اولین قدم آغاز می¬شود” و اولین قدم من که مبتکر کلاس های کنکورفوق دیپلمه ها در سال ۵۴ بودم به این صورت انجام گرفت. با مشکلات زیادی که سر راه داشتیم این طرح به اجراء در آمد که بسیار طرح موفقی از کار درآمد و سود بسیار خوبی را نصیب موسسه کرد و مسیر ما را برای ایجاد تغییرات و نوآوریهای بیشتر هموار نمود. سالهای تدریس و ارتباط با افراد مختلف و دانشجویان متفاوت به من آموخته بود که با وجود آموزشهای تئوریک، خلاء آموزش های کاربردی و ملی در جامعه به شدت احساس می شود. بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی علیرغم اینکه اطلاعات خوب و جامعی از لحاظ تئوریک دارند اما از نظر تجربه عملی بسیار متغیر و اکثراً ضعیف هستند. امروزه نیز این خلاء همچنان وجود دارد و فارغ التحصیلان بیکاری هستند که آموزشهای کاربردی را فرا نگرفته اند و به این ترتیب ورود افراد به دانشگاه نه نیازی از جامعه را مرتفع می کند و نه نیازی از دولت یا بخش خصوصی را برطرف می کند. با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه، متاسفانه ورود به دانشگاه یک ارزش تلقی می شود. چرا که با این کار معضل بیکاری دانشگاهیان، چهار سال به تعویق می افتد. اما افرادی که پس از این مدت وارد بازار کار می شوند مهارت خاصی ندارند تا بتوانند کسب درآمد کنند. با بررسی و تحقیقات پیرامون این مسئله، به اتفاق شریکم تصمیم گرفتیم تا دوره های کاربردی فنی، حرفه ای را برگزار کنیم. تا بسیاری از دانشجویان و افرادی که دیپلم گرفته اند آموزش هایی مرتبط با علاقه یا رشته خود ببینند و بتوانند در پیدا کردن کار موفقتر عمل کنند. بر این اساس آموزش دوره های برق، الکترونیک، الکتروتکنیک، الکترومکانیک، رادیو تلویزیون سیاه سفید و رنگی، برق صنعتی و بسیاری از دوره های فنی را آغاز کردیم. در ابتدای کار، خودم و چند تن از دوستانم سرکلاس ها تدریس می کردیم و کار را پیش می بردیم. اما به تدریج با افزایش تعداد هنرجویان، بر تعداد مدرسین نیز افزوده شد. خوشبختانه در تمام این سالها از وجود یک دوست خوب و یک همکار واقعی بهره بردم و شاید یکی از دلایل موفقیت و تداوم این شرکت همان تفاهم و وجه اشتراکاتی بود که با مهندس خرازی زاده داشتیم.

داستان برند شون

برند شون حدود ۶ سال است که در ایران فعالیت خود را آغاز کرده و فرمولاسیون این برند متعلق به شرکت کریس اند کارل آلمان است. نام شون از لغتی آلمانی (Schön) به معنی زیبایی گرفته شده و به همین علت محصولات بهداشتی و آرایشی شون بر روی زیبایی با رویکردی طبیعی استوار شده است. وقتی برند آرایشی و بهداشتی شون کار خود را در ایران آغاز کرد، خلاء برندی در زمینه کازمتیک که به محیط زیست اهمیت بدهد، احساس می‌شد. با توجه به اینکه در فرمولاسیون شون اولویت در استفاده از مواد گیاهی بود، فلسفه این برند بر حمایت از طبیعت شکل گرفت. بر این اساس فلسفه وجودی برند شون، علاوه بر استفاده از مواد اولیه با کیفیت و با اولویت طبیعی، روی حمایت از طبیعت و رویکردی طبیعی متمرکز است. از نمونه فعالیت‌های اخیر شکل گرفته بر اساس این فسلفه می‎توان به کمپین با هشتگ #نه_ممنون برای جلوگیری از تولید زباله‌های پلاستیکی، حفاظت از پوشش گیاهی گل سوسن و گیاه جارو اشاره کرد. ( توضیحات اضافی راجع به سوسن جارو = با دکتر آخانی از فعالان دانشگاهی محیط زیست است که از سوسن در حال انقراض حمایت می‌کند و این پوشش علاوه بر زیبایی می‌تواند مشکل نواحی کم آب را حل کند. و نیازی به آبیاری مثل چمن ندارد و بدون آب رشد کرده و گل می‌دهد. – جارو به عنوان خاویار گیاهی برای دام شناخته میشه ولی در ایران به عنوان گیاه هرز به آتش کشیده میشه، سوسن هم خواص حشره کش داره و می‎تونه به عنوان راه برای مقابله با سفید بالک‌ها استفاده بشه) این برند قصد دارد با گسترش فعالیت‌های محیط زیستی خود علاوه بر فعالیت‌های آرایشی و بهداشتی به حفظ طبیعت ایران برای نسل‌های آینده کمک کند.
Mohsen gholampour 660x330 - داستان برند Brand Story

یاداشت

محسن غلام پور مدیرمسئول مجله دنیای برند کارشناس شبکه ایران کالا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *