پژوهشگر فلسفه تکنولوژی با اشاره به بحثهای ایجاد شده به اعطای جایزه نوبل در حوزه هوش مصنوعی و فیزیک تاکید دارد که علوم هویت سیّالی دارند و تلاش برای پیدا کردن ماهیت ثابت و جهان شمول علوم بیثمر میماند.
دکتر سجاد سلطانزاده در گفتوگو با پایگاه خبری دنیای برند به نقل از ایسنا، اظهار کرد: جایزه نوبل فیزیک امسال بحثهای زیادی را در بین علاقهمندان علم فیزیک برانگیخته است. این بحثها بر سر اهدای این جایزه نوبل به «جفری هینتون» و «جان هاپفیلد» برای دستاوردهایشان در زمینه هوش مصنوعی است.
وی افزود: گروهی از فیزیکدانان استدلال میکنند که اگرچه دستاوردهای تحقیقات هینتون و هاپفیلد با اهمیت هستند، این دستاوردها در حوزه علوم کامپیوتر قرار میگیرند، نه فیزیک. منتقدان بر این باورند که شناسایی این اثر به عنوان اثری در علم فیزیک اهمیت جایزه را کمرنگ میکند و با تمرکز تاریخی این جایزه نوبل بر فیزیک نظری و تجربی، همسویی ندارد.
سلطانزاده اضافه کرد: از طرف دیگر برخی استدلال میکنند که دستاوردهای پژوهشی هینتون و هاپفیلد اساسا بر اصول علم فیزیک متکی هستند و از این رو، اهدای جایزه نوبل فیزیک به آنها قابل توجیه است.
پژوهشگر فلسفه تکتولوژی، نقد یا توجیه جایزه نوبل فیزیک را وابسته به این دانست که علم فیزیک را چطور تعریف کنیم و ادامه داد: از نظر سنتی علوم تا اندازه زیادی با سوژهها و موضوعات مطالعاتیشان تعریف میشوند. به عنوان مثال، تفاوت فیزیک با زیستشناسی این است که علم فیزیک روابط علّی اشیاء و ذرات و نیروهای بنیادین جهان را بررسی میکند، در حالی که زیستشناسی به پژوهش درباره حیات و موجودات زنده میپردازد.
وی یادآور شد: در این راستا میتوان گفت که ماهیت علم فیزیک تا اندازهای مستقل از فعالیت افرادی است که مدارک دانشگاهی در رشته فیزیک دارند. شخصی با مدرک دانشگاهی در رشته فیزیک ممکن است تحقیقاتی در زمینه جامعهشناسی انجام دهد، اما موضوع تحقیقات این شخص با مدرک دانشگاهی او شناخته نمیشود. همچنین، شخصی با تحصیلاتی متفاوت ممکن است به پیشبردِ علم فیزیک کمک کند و در این صورت دستاوردهای این شخص باید به عنوان دستاوردهایی در علم فیزیک شناخته شود.
سلطانزاده تاکید کرد: با این رویکرد، جدای از اهمیت دستاوردهای هینتون و هاپفیلد، اهدای جایزه نوبل فیزیک به دستاوردهای هوش مصنوعی قابل توجیه نیست؛ چرا که موضوع این دستاوردها روابط عِلّی اشیا و ذرات و نیروهای بنیادین جهان نیست.
وی خاطر نشان کرد: از طرف دیگر، گروهی علوم را بر پایه روشهای تحقیقشان دستهبندی میکنند. در این دیدگاه، آنچه علوم را از یکدیگر متمایز میکند، مفاهیم پایهای و روشهای استدلال آنها است. از این جهت اهدای این جایزه نوبل قابل توجیه است، چون هینتون و هاپفیلد هر دو از ابزارهای مفهومی علم فیزیک، بخصوص فیزیک آماری، برای پیشبرد علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی استفاده کردند.
به گفته این پژوهشگر، از طرف دیگر، پیشرفتهای علم کامپیوتر به طور مستقیم در پیشرفت شاخههای دیگر فیزیک نیز تاثیر داشتهاند. به عنوان مثال، شبکههای عصبی مصنوعی برای توسعه مواد جدید با خواص مخصوص در علم مواد کاربری زیادی دارند.
وی اظهار کرد: هاپفیلد، یکی از برندگان جایزه نوبل فیزیک امسال هم دلیل مشابهی در دفاع از این جایزه بیان کرد. خبرنگاری از هاپفیلد پرسید که برخی از مردم تعجب میکنند که اثری که امروز اهدا میشود و علم کامپیوتر را متحول کرده است، چگونه در حوزه فیزیک قرار میگیرد؟ شما در پاسخ به آنها چه میگویید؟ پاسخ داد که «فیزیک چیست؟ برای من که با پدر و مادر فیزیکدان بزرگ شدهام، فیزیک موضوع تعیین شدهای ندارد. اتم، هسته، شیشه، ماشین لباسشویی، دوچرخه، گرامافون، آهنربا، اینها به طور تصادفی موضوعهای فیزیک هستند و فیزیک را تعریف نمیکنند. جهان اطراف ما با تلاش، نبوغ و منابع کافی، به صورت کمّی و پیشبینیکننده قابل ادراک است. فیزیکدان بودن تعهدی است به جستجو کردن این نوع ادراک.»
سلطانزاده افزود: یکی از مشکلات تقسیمبندی علوم برپایه روشهای تحقیقشان این است که از این جهت، بسیاری از علوم باید به عنوان شاخههای مختلف ریاضیات شناخته شوند، چون ابزارهای ریاضی نقش بسیار زیادی در پیشرفت علوم دیگر بازی میکنند. به عنوان مثال، نظریه نسبیت خاص اینیشتین برپایه تبدیلهای لورنتس بنا شده است. بدون این معادلات ریاضی، نظریه نسبیت نمیتوانست وجود داشته باشد.
وی اضافه کرد: اما ما نظریه نسبیت را نظریه ریاضی نمیدانیم، چون موضوع آن موضوع علم فیزیک و شناخت روابط علّی موجود در جهان است. این نوع نگاه به علوم در تاریخچه جوایز نوبل نیز شناخته شده است. به گونهای که در سال ۱۹۹۴، جان نشِ ریاضیدان و در سال ۲۰۰۲، دانیل کانمن روانشناس جوایز نوبل دریافت کردند. پژوهشهای این دو برپایه ابزارها و مفاهیم ریاضی و روانشناسی بود، اما چون دستاورد پژوهشهای نش و کانمن در علم اقتصاد بود، جایزهای که دریافت کردند، جایزه نوبل اقتصاد بود، نه جایزهای مخصوص به روانشناسی یا ریاضیات.
سلطانزاده ادامه داد: از این جهت، حتی از دیدگاه سنتی آکادمی نوبل، دستاوردهای پژوهشی هینتون و هاپفیلد باید به عنوان دستاوردهای علوم کامپیوتری شناخته شوند، نه دستاوردهایی در علم فیزیک.
پژوهشگر فلسفه تکنولوژی اظهار کرد: جدای از اینکه آیا جایزه نوبل فیزیک امسال توجیهپذیر است یا نه، دستهبندی علوم هیچگاه بدون چالش نبوده است. فلاسفه علم مدتها تلاش کردند که تعاریف بیمناقشهای از علم و علوم خاص ارائه بدهند، اما بعد از نیمه دوم قرن گذشته، تا اندازه زیادی این تلاشها کنار گذاشته شدهاند. گروهی از دانشمندان و فلاسفه علم به این نتیجه رسیدهاند که علوم هویت سیّالی دارند و تلاش برای پیدا کردن ماهیت ثابت و جهان شمول علوم بیثمر میماند.
این محقق حوزه تکنولوژی گفت: در دنیای معاصر، به دلایل متعددی دستهبندیهای سنتی بیش از پیش مسالهبرانگیز شدهاند. از طرفی حوزههای پژوهشهای علمی بسیار متکثر شدهاند و گستره موضوعی علوم سنتی، مثل فیزیک یا زیستشناسی، بسیار وسیع شده است.
وی با بیان اینکه بسیاری از مطالعات امروزی در دایره علوم سنتی قرار نمیگیرند، یادآور شد: سرعت تولید دانش بشری، از سرعتِ تقسیمبندی علوم به شاخههای مختلف پیشی گرفته است. پژوهشهای میانرشتهای و چندرشتهای لازمه تولید دانشهای جدید شدهاند، تا جایی که مرزهای سنتی علوم تنها ممکن است برای دانشمندان محدودیت ایجاد کنند.
وی اضافه کرد: به این ترتیب، اگرچه جایزه نوبل فیزیکِ امسال با تعاریف سنتی علوم و سنتهای آکادمی نوبل همخوانی ندارد، اما شاید این جایزه را بتوانیم نشانهای از تغییرات علوم در دنیای معاصر بدانیم. در دنیای کنونی استفاده از روشها و ابزارهای مفهومی شاخههای مختلف برای پیشبرد علوم خاص باید به عنوان فرصت شناخته شوند، نه تهدید.
پایان