برنامههای درسی مدارس نه تنها بر دانش و مهارتهای دانشآموزان، بلکه بر عواطف و احساسات آنها نیز تأثیر میگذارند. این پژوهش، مشکلات عاطفی دانشآموزان در تعامل با برنامههای درسی را بررسی کرده است.
به گزارش پایگاه خبری دنیای برند به نقل از ایسنا، در جهان امروز، نظامهای آموزشی نقش مهمی در ارتقای کیفیت زندگی ایفا میکنند. برنامههای درسی به عنوان قلب آموزش و یادگیری، اهداف آموزشی را به دانشآموزان منتقل میکنند. با این حال، بسیاری از این برنامهها بیشتر بر حوزههای شناختی متمرکز هستند و توجه کمتری به نیازهای عاطفی دارند. پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که بیتوجهی به عواطف دانشآموزان، تأثیر منفی بر پیشرفت آنها دارد. عواطف، همچون شادی، خشم، اضطراب و امید، در فرآیند یادگیری نقش کلیدی دارند. مطالعات نشان دادهاند که رشد عاطفی در کنار تواناییهای شناختی، به نتایج بهتری در آموزش منجر میشود. این مسئله به ویژه در دانشآموزان مقاطع ابتدایی که با تغییرات زیادی در عواطف و رفتار روبهرو هستند، اهمیت بیشتری دارد.
همچنین، حوزه عاطفی در یادگیری شامل احساسات مثبت و منفی است که تأثیر مستقیمی بر عملکرد دانشآموزان دارند. احساسات مثبت مانند امیدواری و اشتیاق به یادگیری، میتوانند انگیزه دانشآموزان را تقویت کنند. در مقابل، احساسات منفی مانند اضطراب و خشم، مانعی برای پیشرفت تحصیلی هستند. بنابراین، توجه به این ابعاد در طراحی و اجرای برنامههای درسی امری ضروری است.
در همین راستا، سیروس اسدیان، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، به همراه دو همکار دانشگاهی خود تحقیقی را انجام دادهاند. این پژوهش، به مشکلات عاطفی دانشآموزان ششم ابتدایی در مواجهه با برنامههای درسی پرداخته و به دنبال ارائه راهکارهایی برای کاهش این مشکلات بوده است.
این پژوهش با استفاده از روش کیفی انجام شده و از معلمان پایه ششم در شهرهای مهاجران و اراک دعوت شد تا در آن مشارکت کنند. پژوهشگران با ۱۹ نفر از معلمان مصاحبه کردند و از روش تحلیل دادهها برای استخراج مفاهیم استفاده کردند. مصاحبهها نشان دادند که عواملی مانند خانواده، محیط اجتماعی و برنامههای درسی، بر عواطف دانشآموزان تأثیر دارند.
بر اساس یافتههای این پژوهش، مشکلات عاطفی دانشآموزان به سه دسته عوامل آموزشی، خانوادگی و فردی تقسیم می شوند. به طور مثال، طراحی نامناسب برنامههای درسی، انتظارات غیرواقعی از دانشآموزان، و ارزشیابیهای ناکارآمد از جمله دلایل بروز این مشکلات هستند. همچنین، ویژگیهای فردی مانند سن بلوغ و تغییرات عاطفی ناشی از آن، نقش مهمی در این چالشها دارند.
در نتیجهگیری، محققان بر اهمیت توجه به عواطف در برنامههای درسی تأکید کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که عدم توجه به حوزه عاطفی، پیامدهایی مانند افت تحصیلی، کاهش انگیزه و مشکلات اجتماعی به همراه دارد. یافتهها نشان دادند که اصلاح روشهای تدریس و تقویت روابط معلمان و دانشآموزان، میتواند نقش مؤثری در کاهش این مشکلات داشته باشد.
این پژوهش همچنین بر لزوم حمایت از خانوادهها تأکید داشت. فرهنگسازی و ارائه آموزشهای لازم به والدین، میتواند نقش مؤثری در کاهش فشارهای عاطفی بر دانشآموزان داشته باشد. از سوی دیگر، استفاده از فنون رفتاردرمانی و تقویت معلمان نیز از جمله پیشنهادهای این تحقیق برای بهبود وضعیت عاطفی دانشآموزان بود.
این تحقیق که به بررسی نقش عواطف در برنامههای درسی پرداخته است، در دوفصلنامه «پژوهشهای برنامه درسی» دانشگاه شیراز و انجمن مطالعات برنامه درسی منتشر شده است. این نشریه با انتشار مقالات پژوهشی در حوزه آموزش و برنامههای درسی، به دنبال ارتقای کیفیت آموزش در کشور است.
یافتههای تحقیق فوق میتوانند به مسئولان آموزشی، معلمان و خانوادهها کمک کنند تا با شناخت بهتر از تأثیرات عواطف بر یادگیری، گامهای مؤثری در جهت بهبود کیفیت آموزش بردارند. توجه به احساسات دانشآموزان، نه تنها عملکرد تحصیلی آنها را بهبود میبخشد، بلکه به ایجاد محیطهای آموزشی سالمتر و جذابتر نیز کمک خواهد کرد.
پایان